پارت دوم
جناب:اره و کشان کشان بردمش زیر زمین
مرینت:دل و روده ی یکی از بچه ها روی میز ریخته بود حالم بد نشد دیگه واسم عادی شده بود اما دیدن اون صحنه وحشتانک انداممو به لرزه انداخت
جناب:سفره یک بار مصرف روی میز که توش دل و روده ریخته بود انداختم سطل زباله اون دختره احمق بعد از سعی کردن واسه فرار و اومدن به حریم شخصی دخترم لیاغتش مرگ بود
خب خب زبونشو گذاشتم لای برنده آه مادام خودت کارشو تموم کن میدونی از کثیف کاری خوشم نمیاد
مادام:بدنم به لرزه در اومد اخه......این......وظیفه............مادام سولیناست
مادام سولینا:آه هیچ کاری از دستتون بر نمیاد برو کنار خودم حلش میکنم
مرینت:مادام سولینا با اون هیکل گندش و اون موهاش که به گردنش چسبیده بود و به پشت تاب داشت با اون ابروهای پیوسته و خشنش و سویشرتش که جاساز تمام وسایلش بود وحشتناک به نظر میرسید نه.......واقعا وحشتناک بود
مادام سولینا:از جیب سوییشرتم هفت هشت خنجر با تیغه های مختلف در آوردم خب برای زبون این نه اینم نه اهان این خوبه
مرینت:وقتی خنجرو رو بهم گرفت برق خنجر چشمامو کور کرد
مادام سولینا:خب قربانیه جدید و به جناب لبخند زدم
جناب:عفریطه مهلت مزدت نشد
مادام سولینا:د نه دیگه ما شرط و شروط کردین هر قربانی چی...........و دستامو به هم مالوندم مژدگونی میخوایم والا حضرت
جناب:بگیر عفریطه و کیسه پول براش پرت کردم
سولینا:ای مخلصیم و رو کردم به دختره آماده باش خانم خانما و خنجرو با شدت رو زبانش فرود اوردم...........
***
منبع در روبیکا: pkjhbbm@
ادامه دارد...