پارت چهارم

15:08 1402/10/06 - 𝚋𝚎𝚐𝚘𝚗𝚒𝚊 𝚁𝚎𝚡

دوست پسر تصادفی من یک بی سروپا است!!!

مرینت دختری بامزه و مهربون و دست و پا چلفتی که همسایه ی طبقه ی پاییزیتون فکر می کنن که مرینت عاشق پسرشون که نامزد داره هست یه روز توی فروشگاهی که مرینت توش کار میکنه....

 

نوشته شده میراکلس X

 

روز بعد ساعت ۴ به آدرسی که داده بود رفتم. 
وارد آپارتمان که شدم با انبوهی از عکس ها و پرونده ها رو به رو شدم. 
_آم... سلام! 
با دیدن آلیا که از بین انبوه کاغذا بیرون آمد، لبخند زدم. 
_خوش اومدی مرینت! 
...

نینو: پس لوکا و خانوادش و نامزدش... 
_اونا بزرگ ترین معزل های زندگی من شدن. 
_خب چرا یه دوست پسر برای خودت نمی گیری؟ 
_مشکل اینجاس که امکان نداره اونا باور کنن... 
_اینم حرفیه. 
آلیا: آم نینو باید بری و عکسارو تحویل بگیری! 
نینو: من برم؟ الآن باید این نوشته ها و تیتر رو تنظیم کنم. 
گفتم: من میبرم... 
آلیا: مطمئنی!؟ 
_اوهوم! 
آلیا: باشه، آدرسش اینه، پاساژ لون واردن،بوتیک سی دوم طبقه ی دوم... 
... 
وارد پاساژ می شوم. آلیا و نینو گفته اند که پسری جوان با موهای روشن و چشمانی سبز است. نینو گفت که می توانم از او بپرسم که دوست پسرم می شود یا نه! و من گفتم بهتر است از مسخره کردن من دست بردارد. 
آلیا و نینو در یک شرکت روزنامه نگاری آشنا شده اند و حالا نامزد اند