دقت کردین اینجا چقدر خلوت شده؟
بله!😐 پارت آوردم براتون!🍻
پارت بیستم
کارولینا: لبخندی تلخ زدم "امممممم دخترم اطلاع داری که قراره چه اتفاقی بیافته؟"
مرینت:"نه چه اتفاقی"
کارولینا:دهان باز کردم تا حرف بزنم اما کلمه ای از دهانم خارج نشد و به زمین زل زدم
مرینت:رو کردم به کاگامی تامارا انگار داشت از حرف های بانو گزارش تهیه میکرد کاگامی هم زل زده بود به دهن خانم بوستیه اممممم شما برید من میام سری تکان دادن و خارج شدن
کارولینا:"میراندا داره بر میگرده"
مرینت:متعجب شدم "چ.....چی" توان حرف زدن نداشتم قلبم دیوانه وار به دیوار سینه ام میکوبید "اما........اون.........که نیویورک.......بود"
کارولینا:"بود دیگه نیست میخواد بعد ۱۸سال برگرده این یعنی اوج بد بختی"
مرینت:"اما شما چی"
کارولینا:"من هیجا نمیرم اینجا خونمه"
مرینت:"اما اول خونه اون بوده"
کارولینا:"خودش بخاطر عیش و نوشش خونه زندگیشو ول کرد رفت نیویورک"
مرینت:"و یکی از بزرگ ترین دلیلاش شما بودید"
کارولینا:"بله بر میگرده و دخترش هم میاره"
مرینت:"د.......دخترش"
کارولینا:"اممممممممم میدونی چراه شاهزاده الان اینجاست؟" سکوت کرد "به خاطر اینکه قصرشون اتیش گرفته پدر ادرین دوست قدیمی جناب بوده پدرش توی هلند زندگی میکنه ادرین از جناب درخواست کر مدتی بهش پناه بده"
مرینت:"خب این چه ربطی به بحثمون داره"
کارولینا:"ربطش اینه که اوازش به گوش دیلایلا رسیده"
مرینت:حسرت خوردم که یک اسیر بی همچیزم رفتم بیرون کاگامی دم در وایستاده بود
کاگامی:"بگو ببینم دیلایلا کیه"
مرینت:"دخت.........ر جناب"
کاگامی:"دختر بانو کارولینا؟خواهر فلیکس؟"
مرینت:"نه دختر میراندا"
کاگامی:"میراندا کیه؟"
مرینت:"یک عوضی مثل پسرش"
کاگامی: "پسر داره؟ فلوریدا کیه؟"
مرینت: "مادر فلیکس!و همسر اول جناب....."
ادامه دارد...