اسارت¹⁸🍷💉

08:59 1402/07/27 - 𝚋𝚎𝚐𝚘𝚗𝚒𝚊 𝚁𝚎𝚡

پارت هجدهم 

خبر خوش... اصلا امتحان نگرفت!


پارت۱۸
بعضمو قورت دادم و گفتم شاهزاده دنبالت میگرده و فورا رفتم
مرینت:بی توجه به اون رفتم سراغ کارهام داشتم کف سالن و تمیز میکردم کف سالن صیقلی خورده بود که یکهو صدای تلپ تلوپ پایی اومد و پوتین های خاکی به سمتم اومدن عصبانی شدم فهمیدم ادرینه و جارو رو به پای ادرین محکم کوبوندم سرمو که بالا اوردم صاحب پوتین محکم به صورتم لگد زد شوری خون رو تو دهنم حس میکردم سرمو بالا اوردم با چهره ی عصبانی مادام سولینا مواجه شدم پوتینو تو دهنم جا داد حالم بد شد بود و ازش فاصله گرفتم
سولینا:دختر جون ادمت میکنم و یقشو گرفتم و بلندش کردم
مادام:عععععععع سولینا این دختر عوضیو ببخش خیالت راحت ادبش میکنم و بهش چشم غره رفتم
مرینت:بعد از رفتن سولینا مادام یک کتک سنگین به پشتم زد که فکر کنم دل و قلومو بالا اوردم
مادام:لعنتی خدا میدونه از دستت چی میکشم گمشو زیر زمینو کامل تمیز کن
مرینت:سری تکان دادم و به سمت زیر زمین رفتم
*اینجا یکم حساسه ممبر عزیز😄
ممبر:🔞😳؟
مدیر:اه نه عزیزم فقط یک کوچولو خر تو خره😂
ممبر:اها😉*
رو اسباب اساسیه رفتم داشتم پنجره اتاق وحشت رو تمیز میکردم که با چیزی مواجه شدم که متحیر شدم(😂😂😂🤣🤣🤣🤣)جناب م•س•ت بود و سولینا تو آغوشش ازش ل•ب میگرفت‌ دلم بعد به حال کارولینا سوخت یکهو پام از رو اسباب اساسیه سر خورد و افتادم
سولینا:اروم اروم کنار در رفتم شمشیرمو تو دست داشتم حتی مادام هم بود کارش تموم بود درو باز کردم شمشیرو زدم به هدف توی هدف رفته بود قهقه ای طولانی سر دادم برگشتم قربانیمو ببینم که دیدم عروسک خرسی بزرگ بچگیه دختر جنابه چیزی نیست و برگشتم
مرینت:از توی صندوق نفس نفس زدم یواش درو دادم بالا و فورا رفتم بالا(توجه الان لباس فرم تنشه)دویدم تو سالن که یکهو با صورت کف سالن سُر زمین خوردم خم شدم تا بند کفشمو ببندم بعد از اینکه بستم همینکه سرمو‌ بالا اوردم فهمیدم یکی جلومه انقدر عجله داشتم که ل•ب•ا•م رو ل•ب•ا•ش قرار گرفت😂😈🔞...........